آتشکده و مدرسهی زینآباد اگر از در مشترک، وارد شویم، مدرسه در سمت راست است. این مدرسه همانگونه که بر تابلوی بالای سرش میتوان دید از دهش انجمن ایرانیبمبئی در سال ١٢٩٨، ساخته شده است. مدرسهای که دختران و پسران زینآبادی، تا پایان دورهی دبستان را در آن میگذراندهاند.
گویا این مدرسه تا دههی ٤٠ خورشیدی باز بوده و پس از آن، در پی کوچ و مهاجرت اهالی زینآباد، آنگاه که شمار اهالی و دانشآموزان، کاهش یافته، تعطیل شده است. از آنجایی که دیگر این مدرسه، کاربری پیشین خود را ندارد، توسط اهالی مرمت شده و از آن بهعنوان پذیرشگاه، استفاده میشود.
آتشکده و مدرسه در دل هم و در کنار هم هستند. بنابر گفتهی «جهانگیر مهربانی»، آتشبند آتشکدهی زینآباد، در گذشته، آن روزها که هنوز درهای مدرسه باز بود، دانشآموزان پیش از رفتن به کلاس به آتشکده میآمدند، نیایش بامدادی میخواندند و سپس به کلاس و به سراغ درس و کتاب میرفتند.
آتشهای سپند آتشکدهی زینآباد، پشت همان دری هستند که جهانگیر مهربانی در برابرش ایستاده است.
آتشکدهی زینآباد یک اتاقک کوچک است که آرام و آسوده میتوان در آن، دست به نیایش برداشت و ساعتی را از همهی نگرانیها، دور شد.
البته این آتشکده با بسیاری از آتشکدهها که تاکنون دیدهایم، متفاوت است، چون آتش سپند(:مقدس) آن را نمیتوان دید. آتش به دور از چشمها، درون اتاق آتش است. بنابر گفتهی جهانگیر مهربانی، چهار گونه آتش درون اتاق آتش نگهداری میشود.
سهتا از آتشها، درون آتشگاهی گلی نگهداری میشوند، هریک از آتشها به گونهی جداگانه، پرستاری میشود. در این میان یکی از آتشها که از همان آتش آتشکدهی کاریان فارس است، در آفریگان(آتشدان) میانی اتاق آتش، تختنشین است.
بنابر نوشتارهای دینی و آیینی، آتش بر انواع گوناگون است. آتش «دادگاه» که آتش اجاق و آتش خانوادگی است و ایرانیان در روشن نگاه داشتن آن، همواره میکوشیدهاند، یکی از این آتشهاست.
آتش آدران نیز یکی دیگر از آتشهاست. این آتش مخصوص دیه، شهر و بلوک بزرگ است. آتش آدران، آتش اصناف گوناگون است که آیین تقدیس آن نیز، پیچیده است.
آتش ورهرام نیز گونهی دیگری از آتش است. آنگونه که آمده، آتش ورهرام پس از تقدیس آتش ١٥ پیشه و آتش آذرخش، تختنشین میشود.
به گزارش استاد رشید شهمردان در کتاب پرستشگاه زرتشتیان، آتش درمهر زینآباد به کوشش شهریار تیرانداز به سال ١٢٠٠ یزدگردی، تقدیس شده است.
با سپاس از امرداد
جایگاه آتش بهرام اصفهان
جایگاهِ آتش بهرام ِاصفهان
به خوشی ِ یکم آذر ماه، روزِ نکوداشتِ اصفهان
یاغش کاظمی (عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رامسر)
مقدمه: در تعریف، «آتش بهرام/وَرَهرام» بینِ آترترش هاست که ستایشِ آن نزدِ مزدیسنان، چونانِ ستایشِ شاهنشاهِ کشور بر همه واجب است. گویند که این آتش، از 16 آتش ِ مختلف ِ دیگر پس از مراسم ِ طولانیِ تصفیه، پاک شدن و یَزشن (نیایش)، که گاه زمانِ آن به یکسال میرسیده، فراهم آمده و سرانجام در آتشکدهی هر شهر تخت نشین میشده است. در مرتبهی فروتر از آن، «آتش آدُران» جای دارد که از 4 آتشِ محقر دیگر فراهم میشده است و امکان داشت که آن را به سرعت (حداکثر یکماهه) در پرستشگاهِ کوچکِ یک قریه یا محله برافروزند. نگارنده در این گفتارِ کوتاه، نخست به شرح ِ موقیعتِ شهری ِ اصفهانِ پیش از اسلام پرداخته، و سپس در جست و جوی محل و جایگاهِ «آتش بهرام» ِ شهر اصفهان برمیآید.
بخش اول: جَی و یهودیه
عموماً گمان بر این است که در طول دوره ساسانی و قرون اولیه اسلامی، شهر اصفهان شامل دو مرکز عمده بوده که به فاصلهای نزدیک (حدود دو میل) از هم قرار داشتند. یکی "جَی"، که امروزه آن را با منطقهای به نام "شهرستان"، واقع در شرق اصفهان در کرانه شمالی زایندهرود، یکی میشمارند و شامل "شهرستان"ِ امروز تا حدود محلههای قدیمی "خواجو" و "ترواسکان" (تل واسکان) و "پای قلعه" و "کران" بوده، و دیگری "یهودیه"، که امروزه آن را با محله "جوباره"، در کنار "مسجد جامع"، یکی میدانند.
لطف الله هنرفر (1298-1385 خورشیدی) در کتابِ «گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان» پافشاری دارد که توسعه شهری ِ "یهودیه" در عهدِ اسلامی از حدودِ 150 هـ.ق آغاز شد؛ آن زمان که اصفهان را دیههایی پراکنده و شهرهایی ویران بود.
به هنگام ِ بازدیدِ "ابوالقاسم بن احمد جیهانی" در نیمه دوم سده 4 هـ.ق از اصفهان، "یهودیه" بزرگی و اعتبار فزونتری نسبت به "شهرستان" یافته بود؛ آنگونه که در کتاب ِ «اشکال العالم» گوید:
«اصفهان، دو شهرست؛ یکی را "یهودیه" خوانند و یکی را "مدینه" (شهرستان)؛ و میان هر دو، مسافت نیم فرسنگ باشد. و "یهودیه" بزرگست از همدان و بنای هر دو از گل است؛ و گذرگاه فارس و جبال و خراسان و خوزستان و فراختر شهرهاست. دیههای بزرگ و مردم بسیار و توانگر، و مال دارد ... و در عراق، شهری بزرگتر از اصفهان نیست.»
درباره "یهودیه" و حضور یهودیان در اصفهان، روایات مختلفی آمده است. "مقدسی" (345-381 هـ.ق) در کتابِ «احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم» گوید:
«چون "بخت النصر" یهودیان را از "بیت المقدس" کوچانید (سدۀ ششم پیش از میلاد)، یهودیان شهری که به سرزمین خودشان همانند باشد غیر از اصفهان نیافتند و در آنجا فرود آمدند.»
در رسالۀ «شهرستان های ایران» که احتمالاً تدوین اولیۀ آن در اواخر دورۀ ساسانی انجام شده و تنها اثری به زبان پهلوی یا "فارسی میانه" است که موضوع آن منحصراً جغرافیای شهرهاست، از شهرستان "گی" (=جَی)، که اسکندر آن را ساخته، به عنوان اقامتگاه جهودان یاد شده و چنین آمده است که:
«جهودان را یزدگرد پسر شاپور (یزدگرد اول ساسانی ، 399-420 م.)، به خواهش زن خویش "شیشین دخت" (شوشاندخت/سوسن) به آنجا آورد».
در همین رساله، ساخت شهرستانهایِ "شوش" و "شوشتر" را نیز به این زن، که مادر "بهرام گور" و دختر "رأس الجالوت" (ریش گالوثا) "رئیس یهودیان" بود، منتسب کردهاند.
مرزهای این کلنی یهودینشین در اصفهان را میتوان از فهرست روستاهایی که پیرامون آن واقع بوده و "حافظ ابونُعَیم" (334/336-430 هـ.ق.) در کتابِ «ذکر اخبار اصفهان» به دست داده است، تعیین کرد. این روستاها عبارت بودند از: فُرسان، یَوان، خُرجان، فلفلان، سُنبُلان (چُملان)، کَماآن، اَشکهان، جرواآن (کرواآن) و خُشینان.
حقیقت هرچه باشد، بی تردید این مرکز یهودی نشین در اصفهان عهد ساسانی، بسیار دیرپا بوده است؛ روایتی از جسارت یهود در آزار روحانیونِ دین ِ غالب (زردشتی)، که "آرتور کریستنسن" (1875-1945 م.) در کتابِ «ایران در زمان ساسانیان»به نقل از "حمزه اصفهانی" می آوَرَد، مؤید این نکته است:
«در زمان سلطنت "پیروز" (459-483 م.)، یهودیان گرفتار قتل و آزار شدند و سبب آن، انتشار این خبر بود که یهود دو تن از موبدان زردشتی را زنده پوست کنده اند. این کشتار ظاهراً در شهر اصفهان که آن وقت مسکن جماعت کثیری از بنی اسرائیل بود، شدت فوق العاده یافت.»
نام "گی" که در رساله «شهرستانهای ایران» آمده، در متنهای دوران اسلامی، به صورت "جَی"، در کتیبه شاپور در "کعبه زردشت" به صورت "گدی" (فارسی میانه) و "گب" (پارتی) و بر روی مهرهای ساسانی، به صورت "گب" و "گد" نوشته شده است، که همه نماینده تلفظ "گی" است و این "گی" (جی) نام قدیم شهر اصفهان است.
نام "جی" در نوشتههای جغرافیدانان مسلمان (از سده سوم ه.ق به بعد)، همه جا به عنوان یکی از روستاها یا مراکز شهری بزرگ "اصفهان" ذکر شده است.
"میر سید علی جناب" (مؤلف «الاصفهان» در اواسط سدۀ 14 ه.ق)، جایی که از "بلوکات اصفهان" سخن میراند، گفتاری نیز درباره "جی" دارد:
«"جَی" در قدیم، نام پایتخت مملکت اسپاهان بوده -حالیه بلوکی است معروف که شهر "جی" در آنجا واقع بوده است- ؛ "جی" مشتمل است بر 76 قراء و مزارع، آب و هوایش معتدل و شبیه به آب و هوای ماربین است.»
"لطف الله هنرفر" نیز در مقالۀ «آثار تاریخی جی» در این باره میویسد:
«"جی" که نام قدیم اصفهان است، امروز به علت وسعت قابل ملاحظۀ شهر اصفهان، تنها به یکی از بلوک اصفهان اطلاق می شود که دو ساحل شمالی و جنوبی زاینده رود را در بر می گیرد. قسمت واقع در شمال رودخانه را «جی» و قسمت واقع در جنوب آن را «اَبَرز رود جی» می نامند. حد شرقی "جی"، بلوک «بَراآن» و حد غربی آن، بلوک سرسبز «ماربین» است. ساحل جنوبی زاینده رود، بین پل "شهرستان" در مشرق، و قریه دَستگرد در مغرب، «بَرزرودجی» نام داشته است، که حد شمالی آن بستر زاینده رود، و حد جنوبی، کوهستان هزار دره و کوه صفه می باشد.»
واژه "جی" بی شک از واژه "گی" آمده است. امروزه "جی"، دهستانی از بخش مرکزی اصفهان است. در این دهستان ده دیگری به نام "جیران" و باز دیه دیگری به نام "جی شیر" داریم. در اطراف مملکت ایران، دیهها و روستاهای بسیار به صورت "جی" و یا ترکیباتی از آن وجود دارد. از جمله "جی"، که دیهی بزرگ است در حوالی شهر کرج و ... . "جَی" به صورت "گی" در واژه "گیومرت" (= گَیّ یو مَرت) اوستایی، دیده می شود. "گیومرت" (کیومرث) نام پادشاه داستانی ایران، و به معنی "زنده فانی" یا "انسان میرا" می باشد. "گَی" در اوستایی به معنای "زندگی و زیستن" می آید. از این رو، آسان میتوان تصور کرد که کلمۀ "جَی" از همان ریشه کلمه "گَی" به معنی حیات و زندگی آمده است.
بخش دوم: جایگاهِ آتش بهرام
"لیزا غلوم بیک" در مقاله ی «الگوهای شهری اصفهان پیش از صفویه» نقشه ای از شهر ِاصفهان در اواخر عهدِ ساسانی و اوایل عهدِ اسلامی ارائه می دهد. به زعم ِ او «جَی» نه یک کانون مذهبی و نه محلی برای سکونت شهرنشینان، بلکه محل خزاین و دفاین و مرکز اداری بوده است. رایِ او بر واقع نبودن ِ کانون ِ مذهبی در داخل بارویِ «جَی» مستند است به قولِ "حمزۀ اصفهانی" (270-350/360 هـ.ق.) در کتابِ «سنی ملوک الارض و الانبیاء» که مکان ِ آتشگاهِ ساخته ی "شاپور دوم" (ذوالاکتاف) (پادشاهی از 309-379 م.) موسوم به «سروش آذران» را در قریه ی «جُرواآن» دانسته است:
«... و نَصَبَ بِقریةِ حروان من رستاق جی ناراً سمّاها سروش آذران وَقَفَ علیها قریةَ یَوان و قریة جاجاه من رستاق لمنجان».
یعنی (شاپور) در قریۀ حروان از رستاق جی آتشی به نام «سروش آذران» را نصب و قریۀ یَوان را بر آن وقف کرد. حروان همان قریۀ جُرواآن است که "حافظ ابونُعَیم" حدودِ آن و قریۀ یَوان را در اطراف یهودیه مشخص کرده است.
ابن بلخی نیز در کتابِ «فارس نامه» (اوایل سدۀ 6 هـ.ق.) بر این امر صحّه گذاشته و از آتشگاهی در جُرواآن اصفهان نام میبرد که شاپور ذوالاکتاف بنا کرده است:
«... و از آثار او [(شاپور ذوالاکتاف)] در عمارت جهان آن است که این شهرها و بندها و پولها کی یاد کرده آید او بنا کرده است؛ [...] در اصفهان، بَوان [(یوان)] جُرواآن و آنجا آتشگاهی کرد».
امروزه روستایی با نام ِ "سِرش بادران" (سروشفادران/سرش بادرون) با جمعیتِ 2101 نفر (طبق سرشماری 1385) در 29 کیلومتری جنوب شرقی اصفهان، در ساحل شمالی ِ زاینده رود واقع است. مسجدی از عهدِ شاه طهماسب اول صفوی دارد که بنای آن به "محمد سروشفادرانی" منسوب است و کتیبه ای در سردرِ مسجدِ آن به تاریخ ِ 976 ه.ق دیده می شود. پل "سروش بادران" (پل دشتی) در کنار این روستا بر مسیر قدیمی زاینده رود قرار گرفته بود. شاید این روستا محل ِ آتشگاهِ پیشتر یاد شدۀ "سروش آذران" باشد که زمانی جزو دهستان "جی" و گاهی جزو بلوک "براآن" بوده است؛ ولی طبق آخرین تقسیمات کشوری جزو دهستان جی محسوب می شود.
نام قریه های ِ "یوان" و "جرواآن" در گزارشهای ِ "حمزه اصفهانی" و "ابن بلخی" در کنار ِ هم آمده است. از سویِ دیگر، از قولِ "حافظ ابونعیم" دانسته می شود که "یهودیه" در ایام ِ توسعه اش پس از ساخته شدنِ "مسجد جامع"، زمین های ِ قریۀ "یوان" را فرا گرفته بود:
«و اتسعت الیهودیه بعد بناء جامعها بصحرا خمس عشرة قریة و انضافت رُقعتها الی الیهودیه و هی باطِرقان و فُرسان و یوان و ...».
موقعیت «آتشکده»ی دیگری در همان حدود، توسطِ مفضل بن سعد مافروخی در کتاب «محاسن اصفهان» (سدهی5 هـ.ق.) ذکر میشود؛ بیرونِ باروی ِ «جَی»، پهلویِ دروازه "گوش" (جوش/جهودان/یهودیه) در دهِ تازه تأسیس ِ «آذرشاپوران». جز اینکه بنای آن به فرمان فیروز (هجدهمین پادشاه ساسانی؛ 459-484 م) بوده است:
«"فیروز" فرمان فرستاده بود به آذرشاپوران، پسر آذرمانان، پهلوان از دیه هُرستان از رستای ماربین به اتمام باروی مدینۀ جی؛ و این حال پیش از اسلام بود به صدوهفتاد سال. آذرشاپوران بر مقتضاء فرمان، بنای باروی را تمام کرد [...]. و در پهلوی آن [(دروازۀ گوش/ یهودیه، که یکی از چهار دروازه بود)] دیهی بنا کرد نام آن آذرشاپوران و در آن دیه سرایی عالی در حال عمارت آورد و در باغ سرای ایوانی رفیع برافراشت و آن را آتشکده ساخت و آن دیه بر آن وقف کرد.»
به نظر ِ نگارنده، باید محل ِ تخت نشینی ِ «آتش بهرام» ِ شهر ِ اصفهان در همین حدودِ اخیر –بیرون بارویِ جی، مجاور ِ یهودیه- جستجو شود و روستای ِ فعلی ِ سِرِشبادران /سروشفادران –علیرغم ِ نام ِ پر آوازهاش- نمیتواند مکانِ تخت نشینی ِ یک «آتش بهرام» به شمار آید.
بر این باور، آتشی که در عهدِ ساسانی در محل ِ کوهِ مشهور ِ "آتشگاه"ِ اصفهان (8 کیلومتری ِ غربِ شهر اصفهان، مشرف بر جاده اصفهان-نجف آباد) تختنشین شد، «آتش آدُران» بوده است و نه «آتش بهرام». این برداشت، با نام کهن ِ بنا و بلوکی که "کوهِ آتشگاه" در آن واقع است، "ماربین" (=مهرین =جای مهر)، هماهنگ است؛ چرا که در تعریف، «آتش آدُران» یک آتش ِ محلی ِ معمولی ِ مخصوص قریه و روستاست و آن را عموماً در «دَرمهر» تختنشین میکردند. دَرمهر، به معنی خانه مهر، اصطلاح رایج متأخری برای پرستشگاه یا آتشکده است.
مسلم است که در اواخر عهد ساسانیان «آتش آدُران» آتش دهکدههای کوچک و «آتش بهرام» از آنِ شهرها و آبادیهای بزرگتر بود. یکی از دهاتِ بلوک ماربینْ «آدُریان» نام دارد. این ده در یازده کیلومتری غرب اصفهان، در کنار جاده اصفهان - خمینیشهر واقع است و "کوه آتشگاه" نیز با فاصله کمی در جنوب شرقی آن جای دارد. "آدُریان" همان آدُران است که پارسیان آن را "آگیاری" نیز میگفتند و به معنی «آتشکده کوچک» است. پس نامگذاری این ده را میتوان متأثر از آتش ِ آدُرانِ تختنشین در محل ِ "کوهِ آتشگاه" دانست و احتمالاً این ده وقفِ آتشگاهِ مذکور بوده است. گذاری این ده را میتوان متأثر از آتش ِ آدُرانِ تختنشین در محل ِ "کوهِ آتشگاه" دانست و احتمالاً این ده وقفِ آتشگاهِ مذکور بوده است.
تصویر 1- نقشه اصفهان در اواخر عهد ساسانی مأخذ: کاظمی، یاغش. آتشگاه اصفهان.
مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل. 1386
تصویر 2: نقشه اصفهان در اوخر عهد ساسانی و اوایل عهد اسلامی
ترسیم: لیزا غلوم بیک (1974 م.)
تصویر 3: موقعیتِ "جی"، "جوباره"، "قلعه تبرک"، "چهارباغ" و "زاینده رود" در نقشه شهریِ اصفهانِ امروز - مأخذ: http://www.esfmap.ir
تصویر 4: دورنمایِ روستایِ سروشفادران (سروش آذران) عکس از: جواد رحمتی (زمستان 1383)
تصویر 5: کتیبه سردر مسجدِ صفویِ روستایِ سروشفادران (سروش آذران) عکس از: جواد رحمتی
(زمستان 1383)
تصویر 6: نگارنده (سمت چپ عکس) به همراهِ استاد "حسین پورنادری" (سمت راست عکس) در کنارِ سردر مسجدِ صفویِ روستایِ سروشفادران (سروش آذران) - عکس از: جواد رحمتی (زمستان 1383)
با سپاس از نویسنده وتشکر ازhttp://s1.picofile.com/file/6196114684/kazemi6.jpg
(گزارش تصویری)
سنگنوشتهی آتشورهرام کرمان به موزه میرود
کرمان
- آرمیتا فرهمند: تاریخچه ی سنگی آتش ورهرام ، آتشکده ی کرمان که 365 سال دیرینگی دارد و در زمانی برای حفاظت درساختمان خاوری (:شرقی) شاهورهرام ایزد نصب شدهاست به موزه مردمشناسی زرتشتیان منتقل خواهد شد.
آرش ضیاتبری، هموند کمیسیون وقف انجمن زرتشتیان کرمان که این کار را بردوش دارد، در اینباره به خبرنگار امرداد، گفت: تاریخ این سنگ نوشته 1014 یزدگری برابربا 1024 خورشیدی است.و قرار است پس از موافقت انجمن در آیینی ویژه رونمایی شود و در موزه مردم شناسی زرتشتیان جای گیرد.
به گفتهی ضیاتبری، این سنگنوشته، پس از رونمایی، کهنترین شی موزه خواهد بود.
آرش ضیاتبری، دربارهی تاریخچهی این سنگنوشته، چنین گفت: «دستور رستم بندار مهرگان پس از یک سال ونیم توانست آتش ورهرام رادر کرمان گردآوری کند ودر سال 1024 خورشیدی این آتش را در آتشکدهی محلهی شهر تختنشین کند. پس از انتقال این آتش به آتشکدهی قناتغستان وبا ویران شدن آن آتشکده، آتش ورهرام آتشکدهی قناتغستان در سال 1302 با اجرای مراسمی ویژه، با همیاری پنج موبد کرمانی و قناتغستانی به نامهای موبد بهرام اسفندیار آریایی، موبد نوشیروان جهانگیر اشیدری، موبد گشتاسب جهانبخش، موبد بهمن جهانبخش و موبد اردشیر سهراب به آتشکدهی نوساز کرمان منتقل و در جایگاه کنونی آن تختنشین شد.»
به گفتهی ضیاتبری، این آتش پس از آتش ورهرام یزد دومین آتش ورهرام فروزان ایران است.
آرش ضیاتبری که سالهاست درباره تاریخ زرتشتیان پژوهش میکند، میگوید: «هنگامی که مری بویس برای پژوهشهایی دربارهی کیش زرتشتی به ایران آمدهبود، یک ماه در خانهی شاهجمشید سروشیان میماند او در جستوجوی این سنگنوشته بوده است و به شوند ویران شدن آتشکدهی محلهی شهر با شماری از کارگران شاه جمشید سروشیان به جستوجوی سنگنوشته میپردازند که پس از کشف آن ، تاریخچهی سنگی آتش ورهرام، را درشاهورهرام ایزد قرار میدهند.»
به گفتهی وی، به شوند ساخت وسازهایی که درسال های گذشته در شاهورهرام ایزد انجام شده است .بخشی از این سنگ نوشته به زیر گچ فرو رفته است. که پس از بیرون آوردن آن، به زودی این کتیبه در نخستین موزه ی مردم شناسی زرتشتیان جای خواهد گرفت.
متن سنگ نوشته بدینگونه است:
بنام ایزد عصر شهنشاه صاحب قران آفتاب اقبال کیوان آمد و برجیس امتحان
کدخدای شهر انصاف و خدیو ملک عدل زافریدون بهتر و افزون تر از نوشیروان
مالک کیهان شهنشاه جهان عباس شاه قاتل تورانیان و قبله ایرانیان
از امیران و دلیران کایستاده بر در از بهر خدمت خودچگویم بلکه هم خیل شهان
در چونین عهدی اگر بر سر نشد طاق جنان از شرف نبود عجب خاصه در دارالامان
خانقاه و مسجد و حوض و رباط و میل و پل نیز هریک ساخت اینجا یافت مزد آنجا جنان
ایکه زیر طاق محرابی برو پرچین ببین از غرور باز آی کان گاه طاعتت یابد قران
عرشه ما گشت پیشانی به نیت پاک دار با حذر باش از خدنگ غیب این ابرو کمان
ای ردان و موبدان این خانه دیگر خانه ایست دل مگردان جز بتسبیح و ستایش بر زبان
این سرا صورت نخواهد زانکه جای سیرت است خانه مهر است کی گنجد در این نقش ردان
خانه هست این بنا از جمله تصویرها چون ضمیر روشن و چون سینه صافی دلان
تاب باورهای رویائی ندارد این مقام باش عارف ورنه خیز و کن بتک بار گران
این اطاعتگاه را بهر دعای خیر ساخت از زر خود رستم بندار ابن مهرگان
مرزبان جست از خرد سال بنایش گفت باد پایه این طاق نو تا سالهای جآودان
١٠١٤ یزدگردی
فرتورها از آرش غیبی است.
آتش بهرام(ورهرام): این آتش ترکیبی است از 15 آتش زمینی و یک آتش با منشا آسمانی(برق آسمان). آمده است که این آتش باید 1128 بار تطهیر می شده و مراسم تقدیس آن یک سال به طول می انجامیده است. 15 آتش زمینی عبارت بودند از: آتش آتشدان پادشاه/استاندار/فرماندار، فرمانده ارتش، پیشوای دین، درویش/صاحب دل، زرگر، کوزه گر، آجرساز، رنگرز، ضرابخانه، آهنگر، اسلحه ساز، نانوا، تقطیر، چوپان، مرده سوز و برق آسمان. اهمیت به سزایی داشته و خاموش شدن آن با خاموش شدن دین همراه شمرده می شده است. شاهان ساسانی پیش از تاجگذاری پیاده به مکانی که آتش ورهرام در آن نگهداری می شد می رفتند و در آن جا تاجگذاری می کردند.
همیشه راه حل در گزینه پیشنهادی نیست
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان پزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ تر است.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر میدارد... شما میخواهید تختتان کنار پنجره باشد؟
1. راه حل همیشه در گزینه های پیشنهادی نیست.
2. در حل مشکل و در هنگام تصمیم گیری هدفمان یادمان نرود . در حکایت فوق هدف خالی کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پیشنهادی.
3.همه راه حل ها همیشه در تیر رس نگاه نیست.